رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

بهارانه

جگرگوشه مامان سلام الان دارم یواشکی و دور از چشم تو پست میذارم. عکس و حرف ناگفته زیاد داریم پس از آخر به اول و بدون فوت وقت میریم سراغ عکسها دوروز پیش که تعطیل بودم با هم رفتیم پارک.به محض ورود دنبال چندتاکلاغ کردی و زابه راهشون کردی وبعد رفتی سراغ دانش آموزان ابتدایی که اومده بودن اردو.توپشون رو گرفتی و بازی کردی و طفلی اونا هم چیزی نگفتن. راستی دیروز که از مدرسه برگشتم با بابایی اومدین دنبالم و وقتی نشستم تو ماشین به یه صحنه جالب مواجه شدم و اون این بود .... این روزها که هوابهاریه و خیلی عالیه هر وقت من و بابایی فرصت داشته باشیم میبریمت پارک و گردش.نا گفته نماند که خودت از ما مشتاق تری و تا هوس گردش میکنی کفشات...
24 ارديبهشت 1393

ما برگشتیم

سلام قندعسلم .آقای کوچولوی مامان و سلام به همه دوستای گلمون که این مدت شرمنده شون شدیم و نتونستم جواب پیامهای پرمهرشون رو بدم. اولا که این دو ماه به اینترنت دسترسی نداشتم و نشد بیام که بنویسیم ازپسرکم.ثانیا به قول مامان بابای امیرحسین جون (دوست وبلاگی رادمهری)  حسابی درگیر شیطنت های رادمهر شدیم و درگیر روزمرگی ها و وقتی واسه آپ کردن نداریم.اما امروز مینویسیم که این دو ماه رادمهرخان ما چه کارا کرده و چه چیزایی یاد گرفته . برمیگردیم !! حتما ...
15 ارديبهشت 1393
1